لحظه به لحظه عاشورا سر تا سرش درس است هر اقدام و هر اتفاقش به نوعی چیزی رو بیان می کند و هدف‌دار است. هر کس به فراخور خودش سهمی بر می‌دارد و درسه می‌گیرد. عاشورا جایی است که عشق به نهایت خودش می‌رسد و فقط معبود دیده می‌شود. این واقعه سترگ، در تاریخ بشری موجی ‌پدید آورد و مسلمان و غیرمسلمان را با ارزش‌های متعالی و مفهوم حیات هدفدار آشنا ساخت. هر اندازه که انسان‌ها با درس‌های نهفته در آن حرکت ‌خونین و ژرف آشناتر شوند، به همان میزان عزتمند خواهند زیست و پایه‌های حکومت طاغوت‌ها را خواهند لرزاند.
به گزارش
راسخون به نقل از ایسنا، درس‌هایی که از عاشورا می توان گرفت، در گفتار و کردار امام حسین (ع) و یارانش دیده می‌شود و کسی که به دقت در مجموعه این واقعه بنگرد و آن را فرا راه خود قرار دهد، با این درس‌های انسان ساز آشنا می‌گردد. از الفبای برجسته نهضت عاشورا از روحیات والای حسین بن علی (ع) و یارانش، عنصر «شهادت‌طلبی» بود، یعنی مرگ در راه خدا را «احدی الحسنیین» دانستن و دریچه‌ای برای وصول به قرب خدا و بهشت برین دیدن و از این رو شیفتگی و بی‌صبری برای درک فضیلت شهادت.
امام حسین(ع) در خطبه «خط الموت...» به آن تصریح می‌کند و با جمله «من کان باذلا فینا مهجته فلیرحل معنا» یاران شهادت طلب را هم بر می‌گزیند، و به مسلخ عشق، کربلا می‌برد. این گونه به استقبال مرگ رفتن، چون مبتنی بر درک والاتری از فلسفه حیات است، با خودکشی متفاوت است. خودکشی و خود را به هلاکت افکندن، شرعا حرام و عقلا ناپسند است، اما استقبال از مرگ به خاطر ارزش‌های متعالی، مشروع ومعقول است. حتی اگر انسان بداد در یک حماسه و مبارزه به شهادت خواهد رسید، مگر او خودکشی نیست، چون گاهی تکلیف ایجاب می‌کند که جان را فدای دین کند، چون دین، گرامی‌تر از انسان است.
حل این معما (آگاهانه سراغ مرگ رفتن) تنها با درک و برداشت متعالی‌تر از زندگی والا و کرامت انسانی میسر است. اینکه امام حسین (ع) هم از شهادت خود آگاه است و با همین علم، به کربلا می‌رود، به همین نکته برمی‌گردد. آن حضرت مرگ سرخ را بهتر از زندگی ننگین می‌داند: «لا اری الموت الا سعادت والحیاه مع الظالمین الا برما»
این فرهنگ، پذیرفته همه اقوام و ملت‌هاست و این نوع مرگ انتخابی و آگاهانه، مکمل حیات شرافتمندانه است، نه در تناقض با آن. چون مرگ، پایان نیست تا کسی با انتخاب مرگ، به پایان یافتن خویش کمک کرده باشد. مگر سرخ و شهادت، نوع کمال‌یافته‌تری از حیات است. امام حسین(ع) با علم به شهادت در حادثه کربلا، به آن قربانگاه رفت، تا در سایه شهادتش، اسلام زنده بماند و حق، حیات یابد. این هدفی است ارزشمند که چون امام حسین (ع) هم قربانی آن گردد. سیدالشهدا این راه را برگزید و آن را پیش پای بشریت گشود و روندگان این صراط جاودانه، همه شاگردان مکتب عاشورایند.
تو اسوه شهادتی، معلم شهامتی                                 خوشا کسی که پا نهد به مکتب ولای تو
اصحاب امام حسین (ع) نیز در شب عاشورا، یک به یک برخاسته، این روحیه را از ابراز می‌داشتند و از مرگ، هراسی در دلشان نبود. حضرت علی اکبر (ع) هم در مسیر راه کربلا، وقتی کلمه استرجاع را از زبان امام حسین (ع) شنید و حضرت خبر از آینده شهادت‌آمیز داد، پرسید: «السنا علی الحق؟ » مگر بر حق نیستیم؟ فرمود: فرمود: آری. علی اکبر گفت: «یا ابة لا نبالی بالموت» پس چه ترسی از مرگ؟ حضرت قاسم هم شب عاشورا وقتی از امام پرسید که آیا من نیز کشته خواهم شد؟ و امام پرسید: مرگ در نظرت چگونه است؟ پاسخ داد: شیرین‌تر از عسل (احلی من العسل).
اینها همه نشان دهنده این روحیه و اندیشه است که مرگ در راه عقیده و شهادت درراه خدا، آرزوی قلبی وارستگانی است که رشته تعلقات دنیوی را بریده و به حیات برین و رزق الهی در سایه شهادت دل بسته‌اند. در اشعاری هم که امام حسین «ع» روز عاشورا یا قبل از آن روز می خواند، این مفهوم مطرح بود و نیز در رجزهای آن حضرت، مرگ را بر زندگی ذلت بار ترجیح دادن می‌درخشد: «الموت اولی من رکوب العار». حضرت زینب (ع) در خطبه‌اش در مجلس یزید، بر این شهادت‌ها افتخار می‌کند: «... فالحمد لله رب العالمین الذی ختم لاولنا بالسعادة و المغفرة ولآخرنا بالشهادة و الرحمة». حضرت سجاد (ع) نیز در برابر تهدیدی که ابن زیاد کرد که آن حضرت را بکشند، فرمود: «ابالقتل تهددنی یابن زیاد؟ اما علمت ان القتل لنا عادة و کرامتنا الشهادة» مرگ، برای ما عادت است و شهادت، افتخار ماست، مرا از مرگ می‌ترسانی؟
امام خمینی(ره) فرمود: «مرگ سرخ، به مراتب از زندگی سیاه است و ما امروز به انتظار شهادت نشسته‌ایم، تا فردا فرزندانمان در مقابل کفر جهانی با سرافرازی بایستند».

صبر در عاشورا

ایستادگی، مقاومت و پایداری. مقابله با عواملی که انسان را از تلاش در راه هدف بازمی‌دارد، تحمل سختی‌ها و ناگواری‌ها به خاطر پیروز شدن و انجام وظیفه. در حادثه کربلا، زیباترین جلوه‌های صبر و پایداری در راه عقیده و تحمل‌مشکلات مبارزه ترسیم شده و سبب ماندگاری و جاودانگی آن حماسه و پیروزی ‌ابدی آن گروه اندک بر دشمنان انبوه شده است، همانگونه که قرآن کریم می‌فرماید: «کم‌من فئة قلیلة غلبت فئةکثیرة باذن الله و الله مع الصابرین» و امیرمؤمنان‌ (ع) فرمود: «الصبریهون الفجیعة» مقاومت، فاجعه و حادثه سخت را آسان می‌کند.
از سوی دیگر، برای‌ مؤمنان، بر عامل غلبه بر سختی‌هاست و هر چه میزان تحمل بیشتر باشد، سختی مصیبت‌ کاسته می‌شود و پروردگار نیز موهبت صبر را به مؤمنان عطا می‌کند و به فرموده امام‌ صادق ‌(ع)، خداوند صبر را به اندازه مصیبت بر دلها وارد می‌کند: «ان الله ینزل الصبر علی‌قدر المصیبة». در حماسه عاشورا، «صبر» هم در گفتارها و شعارها و هم در عمل‌ها و رفتارها مشهوداست، هم در شخص سیدالشهداء (ع)، هم در عترت و یاران صبور و وفادارش.
امام‌حسین‌ (ع) آنگاه که می‌خواست از مکه به قصد عراق خارج شود، خطبه‌ای خواند که در ضمن آن آمده است: «رضی الله رضانا اهلال بیت، نصبر علی بلائه و یوفینا اجرالصابرین». رضایت و پسند ما خانواده، همان رضای الهی است، بر بلا و آزمون او صبر می‌کنیم، او نیز پاداش صابران را به ما عطا می‌کند. در یکی از منازل میان راه نیز، با توجه‌ دادن همراهان به سختی مسیر و استقبال از نیزه‌ها و شمشیرها و نیاز میدان عاشورا به دلیرمردانی مقاوم و شکیبا بر زخم و مرگ و شهادت، فرمود: «ایها الناس! فمن کان منکم یصبرعلی حد السیف و طعن الاسنة فلیقم معنا و الا فلینصرف عنا». ای مردم! هر کدام از شما که ‌تحمل تیزی شمشیر و ضربت نیزه‌ها را دارد با ما بماند، وگرنه برگردد! یاران آن حضرت‌ نیز همانگونه بودند که او می‌خواست.
در میدان‌ «صبر»، پایدار ماندند و بر تشنگی،محاصره، هجوم دشمن، کمی یاران و شهادت همرزمان مقاومت می‌کردند و از خوشحالی‌ در پوست ‌خود نمی‌گنجیدند. حتی بعضی‌شان روز عاشورا خوشحالی و شوخی ‌می‌کردند و می‌گفتند: میان ما و بهشت، جز ساعتی جنگ و تحمل ضربت تیغ‌ها و نیزه‌ها و تیرها نیست و پس از آن، بهشت جاودان الهی است. ابا عبد الله (ع) نیز آنان را چنان‌ بار آورده و تعلیم داده بود که پایداری را پل عبور به بهشت بدانند. روز عاشورا به آنان‌چنین خطاب کرد: «صبرا بنی الکرام! فما الموت الا قنطرة تعبر بکم عن البؤس و الضراءالی الجنانالواسعة و النعیم الدائمة...»، مقاومت! ای بزرگ‌زادگان، که مرگ، پلی است که‌ شما را از رنج و سختی به سوی بهشت‌های گسترده و نعمت‌های ابدی عبور می‌دهد.
درس‌ صبر را، حتی به اهل بیت‌ خویش می‌داد و آنان را در مقابل شهادت خویش، دعوت به ‌شکیبایی و تحمل می‌کرد و اینکه گریبان چاک نزنند و صورت نخراشند: «انظروا اذا اناقتلت فلا تشققن علی جیبا و لاتخمشن وجها». خود امام بر کشته شدن و داغ فرزندان و یاران صبر کرد، خواهر صبورش حضرت زینب(س)، صبورانه بار این حماسه خونین را به دوش کشید و لحظه لحظه حوادث کربلا، جلوه‌های مقاومت و پایداری بود. حتی آخرین کلمات‌ سید الشهدا (ع) نیز در قتلگاه که بر زمین افتاده و با پروردگارش مناجات می‌کرد، حاکی از همین روحیه بود: «صبرا علی قضائک».

 

عاشورا و امر به معروف

در فرهنگ عاشورا، حاکمیت ظلم یزیدی بزرگترین منکر اجتماعی است و مبارزه‌ برای حاکم ساختن حق و قطع سلطه ستم، معروفی عظیم است. امر به معروف و نهی از منکر، از مهمترین فلسفه‌های حماسه خونین کربلاست. سید الشهدا(ع) در وصیتی که نوشته و به برادرش محمد حنفیه می‌سپارد، می‌فرماید: «انی ما خرجت اشرا و لا بطرا و لا مفسدا و لا ظالما، انما خرجت لطلب الاصلاح فی امة جدی، ارید ان آمر بالمعروف و انهی عن المنکرو اسیر بسیرة جدی و ابی علی بن ابی طالب». این به وضوح، نقش امر به معروف و نهی از منکر را در حرکت عاشورایی امام نشان می‌دهد. در زیارتنامه آن حضرت هم این موضوع‌ مطرح است: اشهد انک قد اقمت الصلاة و آتیت الزکاة و امرت بالمعروف و نهیت عن‌المنکر و جاهدت فی سبیل الله حتی اتاک الیقین».
این تعبیرات، نشان‌دهنده عمق این فریضه دینی است که در متن جهاد خونین هم‌ جلوه‌گر می‌شود و دامنه امر به معروف و نهی از منکر، از واجبات و محرمات جزئی و فرعی و فردی، حتی به قیام برای اقامه قسط و سرنگونی حکومت باطل و تغییر نظام فاسد اجتماعی هم گسترش می‌یابد. سید الشهدا، پس از امتناع از بیعت با یزید و برخوردهایی‌ که با ولید و مروان داشت، کنار قبر پیامبر (ص) آمد و شب را آنجا به مناجات گذراند، در ضمن مناجاتش با خدا، عشق خود را به معروف بیان کرد و خواستار آنچه‌ «خیر» است دراین مسیر شد: «اللهم انی احب المعروف و انکر المنکر و انا اسالک یا ذا الجلال و الاکرام‌ بحق القبر و من فیه الا اخترت لی ما هو لک رضی و لرسولک رضی». خدایا من معروف‌ را دوست می‌دارم و منکر را زشت می‌شمارم. ای خدای بزرگوار و صاحب کرم! به حق ‌این قبر و مدفون در آن از تو می‌خواهم راهی و سرنوشتی برایم برگزینی که رضای تو و پیامبرت در آن باشد.

 

عبرت‌های عاشورا
حادثه عاشورا، علاوه بر «پیام» که باید آن را شنید و به کار بست، دارای «عبرت» هم هست که با شناخت آن، باید از بروز آنگونه حوادث و مظلومیت حق و طرفداران دین جلوگیری کرد. آنچه زمینه ساز پیدایش آن قتل عام فجیع شد، کوتاهی مردم از نصرت حق، بی‌وفایی نسبت به پیمان، عهدشکنی از روز ترس و دنیاطلبی، ترک صحنه جدال حق و باطل، ترک وظیفه نهی از منکر، فریب خوردن از تبلیغات باطل، جهل عمومی جامعه، مرعوب شدن در برابر سلطه باطل، بی‌تفاوتی، سکوت و سازش و ترک وظیفه از سوی چهره‌های شاخص جامعه و عناصر تأثیرگذار، تبعیت نکردن از امام حق، ضعیف شدن فرهنگ شهادت‌طلبی و فدا کردن جان در راه ایمان و حق، وابستگی و دلبستگی به دنیا، نشناختن موقعیت عمل، دیر جنبیدن برای اقدام به موقع بود. این نکات به عنوان برخی از عبرتهایی است که می‌توان از حادثه عاشورا گرفت و اگر این عوامل شناخته شود و به آگاهی عمومی و فرهنگ مردمی تبدیل گردد، کربلاهای مظلومیت تکرار نخواهد شد.
مقام معظم رهبری اولین بار صراحتا این اصطلاح را وارد فرهنگ جامعه ساخت و با طرح آن افکار دلسوزان اسلام و انقلاب و عاشورا را به خطرهای بی‌تفاوتی جامعه معطوف داشت.
فرمودند: «جا دارد اگر ملت اسلام فکر کند که چرا پنجاه سال بعد از وفات پیغمبر، کار کشور اسلامی به جایی رسیده باشد که همین مردم مسلمان از وزیرشان، امیرشان، سردارشان، عالمشان، قاضی‌شان، قاری‌شان گرفته، در کوفه و کربلا جمع بشوند و جگرگوشه همین پیغمبر را با آن وضع فجیع به خاک و خون بکشند؟ آدم باید به فکر فرو برود که چرا اینطوری شد؟... اگر خواص در هنگام خودش کاری را که تشخیص دادند عمل کردند، تاریخ نجات پیدا می‌کند و حسین بن علی‌ها دیگر به کربلاها کشانده نمی‌شوند. اگر خواص بد فهمیدند، دیر فهمیدند و با هم اختلاف کردند، ... معلوم است که در تاریخ، کربلاها تکرار خواهد شد. »
مطالعه تاریخ کربلا با این دید، درس‌ها و عبرت‌های فراوانی برای جامعه خواهد داشت.
برگرفته از: کتاب فرهنگ عاشورا نوشته " جواد محدثی "

 

مطالب مرتبط:
معنای نماز امام حسین در ظهر عاشورا چیست؟
آیا عاشورا روز جمعه و در اوج تابستان اتفاق افتاد؟
حوادث خارق العاده پس از واقعه عاشورا چه بود